پارسي يار
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
RSS
داش هادي
داش هادي
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
داش هادي
داش هاديپيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
برگزيدگان مجله در تير 1404
سي رتبه برگزيده بر اساس تعداد کل پيام در مجله
1 - آواي روستا
2 - « لنگرودي »
3 - *ابرار*
4 - ذره بين زنده
5 - * گل نرگس *
6 - تبسم بهار ♥
7 - قافيه باران
8 - خادمة الشهدا
9 - علي در کلبه درويشي
10 - محمد_عابديني
11 - ياسيدالکريم
12 - هما بانو
12 - * کميل *
13 - .:راشد خدايي:.
14 - *بنت فاطمه*اظهر
15 - گلهو قطعه اي ازبهشت
16 - انديشه نگار
17 - *زهرا.م
18 - مجنون الحسين ع
19 - *ميثم*
20 - ||عليرضا خان||
21 - شبستان نور
22 - * هاتف *
23 - در انتظار آفتاب
24 - «امير معظم»
25 - *قاصدك*
26 - ♥ ح. بالايي
27 - ساعت يك و نيم
27 - محمد جواد س
28 - شهريار کوچه ها
28 - مهسا خانوم
29 - ميراب عطش
30 - قلمدون
30 - *سحربانو*
+
از لوک خوش شانس بودن ؛
آخرش تنهايي سمت غروب رفتنو ياد گرفتيم و بس ! از ميگ ميگ رانندگي باسرعت بالا ! از جري(موشه)ازيت کردن ديگران و از تام(گربه)استقلالي بودن
+
شما يادتون نمياد، دبستان که بوديم، هر چي ميپرسيدن و ميمونديم توش، ميگفتيم ما تا سر اينجا خونديم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! شما يادتون نمياد، وقتي سر کلاس حوصله درس رو نداشتيم، الکي مداد رو بهانه ميکرديم بلند ميشديم ميرفتيم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشيم!!!!!!!!!!!!
همشم تا ميخواس نوبت ما برسه دعا ميکرديم زنگ بخوره - پرواز پرستو
دفتر مدرسه کابوس بود ولي وقتي رياضياتو حل نکرديو معلم دفتر کناريتو ميديد مي آمدن ميگفتن بيا دفتر قند تو دلمون آب ميشد - پرواز پرستو
چه روزگاري بود واقعا يادش بخير!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! - داش هادي
کاش مشکلات اين دوره از زندگي به اندازه اون موقع کوچک بودند.خداي من مرا ببخش که در تمام برهه هاي زندگيم مداد را بهانه مي کنم... - اي كه مرا خوانده اي،
+
دقت کردين:
اگه بچه ها ليوان بشکنن : اي دست و پا چلفتي ...
-اگه مامانه بشکنتش : قضا بلا بود!!!!!!!!!!!!!!!!!
-اگه باباهه بشکنتش : اين ليوان اينجا چيکار ميکنه...!!؟؟؟؟
البته اين زمان بچگي ما بود! الآن که فرزند سالاري ماشاالله!!!!!!!!!!! - داش هادي
+
دوري به دوستيهاي کوچک پايان ميدهد و به دوستي هاي بزرگ عظمت. همانند باد که شعله هاي کوچک را خاموش و شعله هاي بزرگ را شعله ورتر ميکند...
+
((((((((((اين هم از تجربه يکي از دوستان)))))))))))))))
ما رفتيم خواستگاري
- خونه داري؟
- نه
- ماشين داري؟
- نه
- درست تموم شده؟
- نه
- سربازي رفتي؟
- نه
- کار ثابت داري؟
- نه، بعد از ظهرها جايي تدريس مي کنم
- پس چرا پاشدي اومدي زن بگيري؟
- براي اينکه همسرم رو مي خوام که روزهاي سخت و آسون همسرم باشه و با هم زندگي مون رو بسازيم و روحيه بده و انگيزه بده و حمايت کنه.
نه اينکه اول خودم تنهايي برم همه چيز رو تنهايي فراهم کنم بعد برم سراغ همسر گرفتن. همه ي اينهايي رو هم که ندارم انشاالله به مرور زمان تامين مي کنم.
- اگه نتونستي چي؟
- خدا قول داده گفته يغنهم الله من فضله. لابد مي تونه که گفته.
...
و آنگاه من در سن 21 سالگي داماد شدم... - داش هادي
دختررو خر کرده:ديييييييي - ← اف1 ✿
عجب! - ::::شـــميــــم::::
اين يه واقعيته ! اصلا لذت زندگي ساختن اون با همه!!!!!!!!! - داش هادي
+
کم سرمايه‌اي نيست داشتن آدم‌هايي که حالت را بپرسند
از آن بهتر داشتنِ آدم‌هايي است که
بتواني در جواب احوال‌پرسي‌هايشان بگويي :
"خوب نيستم . . .
3 نظر ديگر ...
چرا بگي خوب نيستم؟ - ماتريکس خانومღ
يعني اينقدر باهات صميمي باشه که براش درد دل کني عزيز !!!!!!!!!!!! - داش هادي
3 نظر ديگر ...
خوبه .......... - كافر به طاغوت
عزيزي !!!!!!!!!!!!1 - داش هادي
+
چرا حلقه ازدواج ؟ چرا دست چپ ؟
ميدانيد چرا حلقه ازدواج را در سمين انگشت دست چپ ميگذارند ؟ روميان وطبيبان باستان معتقد بودند يک سياهرگ يا عصب اين انگشت را به قلب مرتبط ميکند و دقيقا به بخشي از قلب که مرکز احساسات وعواطف است راه دارد بهمين دليل اگر حلقه ازدواج در اين انگشت باشد شور واحساس عاشقانه همواره جاري خواهد بود
چه جالب! البته توي نوشتنت يه کم دقت بيشتري داشته باش :))) - ماتريکس خانومღ
چشم ! حتما! از نظر سازندتون خيلي ممنون شدم!!!!!!تلافي ميکنيد ديگه؟ - داش هادي
نه بابا تلافي کدومه،خواستم محبت کرده باشم - ماتريکس خانومღ
ممنون از محبت بي پايان شما !!!!!!!!!!!دوست عزيز!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! - داش هادي
+
انگار خـــــــدا تو صداشون کدئين تزريق کرده ...
با آدم که حرف ميزنن دردا تسکين پيدا ميکنن!!!!!!!!!!!!
مامانا رو ميگم ...
سلامتي تک تکشون از صميم قلب .........................!
+
از تصادف جان سالم به در برده بود و مي گفت زندگي اش را مديون ماشين مدل بالايش است و
خدا همچنان لبخند ميزد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
+
با تشکر از مديران سايت که اين گذينه مخالف رو گذاشتن ! خيلي کاربرد داره خيلي چيز خوبيه !قبلا آدم مثل ماشين بدون بوق بود!!!! که نميتونست اعتراض کنه! حالا يه سوال؟ اگه مخالف رو بزنيم فيد رو بالا مياره يا پايين مي بره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
+
کــ ــم بــ ــاش...
از کــ ــم بــ ــودنــ ــت نــــترس...
اونــ ــي کــ ــه اگــ ــه کــــم بــ ــاشي ولــ ــت ميکنــ ــه؛
همــ ــونيه کــ ــه اگــ ــه زيــ ــاد باشــ ــي،
حــ ــيف و ميلــ ــت ميکــ ــنه!!!
+
کاش ميشد بچگي را زنده کرد،کودکي شد کودکانه گريه کرد،کاش ميشد قهرقهر تا قيامت را سرود،آن قيامت که دمي بيشتر نبود،فاصله با کودکي هامان چه کرد،کاش ميشد بچگانه خنده کرد...
2 نظر ديگر ...
چه ني ني نازي :) - مهسا خانوم
چقدر زيبا:)))))))) - *ياسمين بانو*
2 نظر ديگر ...
منم دلم براي بچگيام تنگ شده!:( - مائده ی عشق
مننون از همه! - داش هادي
+
ياد دارم در غروبي سرد سرد
مي گذشت از کوچه ي ما دوره گرد
داد مي زد : کهنه قالي مي خرم
دسته دوم جنس عالي مي خرم
کاسه و ظرف سفالي مي خرم
گر نداري کوزه خالي مي خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهي کشيد بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نيست
اي خدا شکرت ولي اين زندگيست؟
بوي نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بي روسري بيرون دويد
گفت اقا سفره خالي مي خريد...؟
واقعا عاليه - *مهربان *
+
نردبان اين جهان ما و مني است
عاقبت اين نردبان افتادني است
لاجرم هركس كه بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شكست
▌► | ► | ◄