با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+انسان در کاخ و کلوخ متفاوت مي انديشد...
اگر به خاطر گرسنگي يا فقر در بدن تو مواد لازم نباشد ...
در سرت و در روحت و يا قلبت نيز مواد لازم براي اخلاق نخواهد بود ! ...
+تو اين چند روز که اومدم اينقدر حالم بد بود که حتي نميتونستم چيزي تايپ کنم!!!!
اما امروز که حالم يه کم بهتر شده حيفم اومد که حرف دلم رو نگم!!!!
صبح روز دوشنبه يازدهم از نجف به راه افتاديم، هنوز هوا تاريک بود! کوله رو پشتم سنگيني ميکرد، اما غروري بهم دست دادکه اينگار رو زمين نبودم!
يه کم که جلو رفتيم ديدم يه مردي روي زمين نشسته !!! روي زمين سرد!!! اما نه، داشت حرکت ميکرد!!! جلوتر که رفتم انگار دنيا
انگار دنيا جلوي چشمم تيره شد! دوتا پايش از زانو قطع بود و با دستاش خودشو رو زمين ميکشيد.
ديگه از آسمون افتادم پايين! جام رو زمين هم نبود! مثل خجالت زده ها سرم رو پايين انداختم و باسرعت بيشتري به راه افتادم.ادامه دارد.... - داش هادي
+اگر ايمان نباشد زندگي تکيه گاهش چه باشد؟
اگر عشق نباشد زندگي را چه آتشي گرم کند ؟
اگر نيايش نباشد زندگي را به چه کار شايسته اي صرف توان کرد ؟
اگر انتظار مسيحي ، امام قائمي ، موعودي در دل نباشد ماندن براي چيست ؟
اگر ميعادي نباشد رفتن چرا؟
اگر ديداري نباشد ديدن چه سود؟
و اگر بهشت نباشد صبر و تحمل زندگي دوزخ چرا؟ اگر ساحل آن رود مقدس نباشد بردباري در عطش از بهر چه؟
+پاي راستتان را کمي بالا آوريد و در جهت عقربههاي ساعت بچرخانيد. در همين حال با دست راست شماره 6 را در هوا بنويسيد
مسير چرخش پاي شما تغيير کرد نه؟!!
يعني پاي شما خلاف عقربههاي ساعت شروع به چرخيدن کرد. درسته؟
هيچکاري براي تغيير آن نميتوان انجام داد. جالب بود نه؟:)
بعضي فكر ميكنند اگر اعتراف كنند از ضعف آنهاست ! اما چرا خيلي جالب بود و اشاره شما هم به اين جمله مانند اين بود كه انتظار نداشتيد كسي اعتراف كند ... در نوشته ام هم شوخي و جدي قاطي شد !! - * راوندي *
+حيوانات جنگل يکي از روزها دور هم جمع شدند تا مدرسه اي درست کنند خرگوش , پرنده , سنجاب و مارماهي شوراي آموزشي مدرسه را تشکيل دادند خرگوش اصرار داشت که دويدن جزء برنامه درسي باشد. پرنده معتقد بود که بايد پرواز نيز گنجانده شود ماهي هم به آموزش شنا معتقد بود و سنجاب اصرارداشت که بالا رفتن از درخت نيز بايد در زمره آموزشهاي مدرسه قرار بگيرد شوراي مدرسه با رعايت همه پيشنهادات دفترچه راهنماي تحصيلي مدرسه
را تهيه نمود و بعد قرار شد که همه حيوانات درسها را ياد بگيرند خرگوش در دويدن نمره بيست گرفت, اما بالا رفتن از درخت برايش دشوار بود مرتب از پشت به زمين مي خورد ديري نگذشت که در اثر يکي از اين سقوط ها مغزش آسيب ديد و قدرت دويدن را هم از دست داد حالا به جاي نمره بيست, نمره ده مي گرفت و در بالا رفتن از درخت هم نمره اش از حد صفر بالاتر نمي رفت پرنده در پرواز عالي بود اما - داش هادي
اما نوبت به دويدن روي زمين که مي رسيد نمره خوبي نمي گرفت مرتب صفر مي گرفت. صعود عمودي از تنه و شاخه و برگ درختها هم برايش سخت بود جالب اينجا ست که تنها مارماهي کند ذهن و عقب افتاده بود که مي توانست درسهاي مدرسه را تا حدودي انجام دهد و با نمره ضعيف بالا رود اما مسئولين مدرسه از اين خوشحال بودند که همه دانش آموزان همه دروس را مي خوانند !!!! - داش هادي
+بعضي از دختر خانوماي اونجوري!!!!!!! تا قبل عقد اسمشون پارميدا بوده.
بعد وقتي دارن
قند ميسابن رو سرشون و خطبه خونده ميشه،
يهو ميبيني عاقد ميگه:
دوشيزه -گل باقالي- قره قوزلوي جادوغ آباديِ اشگلون تپه اصل"،
آيا من وکيلم؟