پيام
+
شام است اينجا و يکي نيست که دَستم *گيرد*
يا که از دست ستمکار شَرارَت *گيرد*
همه قافله را پشت در شهر ،نگه *مي دارند*
تا که آزين بکنند و به ستمکاري خود، *مي بالند*
تا که بگشوده شود درب ، *خدا ميداند*
چه شود داخل اين شهر ، *خدا ميداند*
همه اهل حرم را به صَفي، *مي بردند*
مردمان گرگ صفت دور و برم *مي غُرند*
هر يکي چنگ زنان ، زوزه کشان ،حمله *کُنان*
چنگ بر صورت يک دخترَکي موي *کَنان*
STARE MUSIC
92/9/19
داش هادي
واي از رهگذر کوي يهودي، که *مَرا*
خوانده خارج ز مسلماني، *مَرا*
توي بازار ميان *بَرده ها*
برد ما را ،در ميان *مُرده ها*
مجلس شُرب نجاست، *از قَفا*
تير آخر بود بر *آل عبا*
ضربه هاي چوب بر دندان *دوست*
هرچه او خواهد همان باشد، *هموست*
ليک اينک مکر وحيله شد *خموش*
مَکر او ماکر ز هر مَکرو *خُروش*......
*داش هادي*