پيام
+
@};- دلم نيومد بقيه اين داستان رو بعدا بگم!!!!!@};-
آره بعد از اين جريان پدر و مادر (شهيدداوود طالبي) و اهل محل تصميم ميگيرن که برن شهر ابهر سر مزار معلم شهيد، يه ميني بوس تهيه کردن و چند تا ماشين به مزار شهداي ابهر رفتن تا قبر معلم شهيد رو پيدا کنن! هينطور که تو گلزار شهدا مي گشتن چند نفر رو ميبينن که همراه يه پير زن سر يه قبر ايستادن و کلي وسيله پذيرايي آماده کردن......
@};-
داش هادي
92/7/2
داش هادي
تا از مهموناي شهيدشون که همون معلم بود پذيرايي کنن!!!!!!!!!
پدر خودم اونروز با اين کاروان رفته بود . ميگه : ما تعجب کرديم و پرسيديم شما چطور از اومدن ما مطلع شديد؟آخه ما حتي قبر شهيد روهم نميدونستيم کجاست!
که يکدفعه پيرزن که مادر معلم شهيد بود گفت : ديشب پسرم به خوابم اومده و گفته: مادرجان فردا من مهمون دارم ! حتما فردا با برادرام بريد ازشون پذيرايي کنيد!!!!!! ما از صبح منتظر شما بوديم ....
@};-
داش هادي
@};-